پروژه PNAC یا قرن جدید آمریکایی (Project for New American Century) به عنوان اندیشکدهای که عمیقاً بر سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، به ویژه در مورد خاورمیانه تأثیر گذاشته، در اواخر دهه 1990 ظهور کرد. مأموریت PNAC که توسط چهرههای نومحافظهکاری مانند ویلیام کریستول (William Kristol) و رابرت کیگن (Robert Kagan) تأسیس شد، توسعه رهبری قدرتمند آمریکا در عرصه جهانی بود که شامل ایدههایی مثل تعامل نظامی فعال به بهانه ترویج دموکراسی در سراسر جهان میشد. یکی از محورهای دستور کار اصلی آنها «تغییر خاورمیانه» بود که در این خصوص، آنها معتقد بودند که برای همسویی منطقه خاورمیانه با منافع ایالات متحده، به ویژه در زمینه مسائل امنیتی و نفت، نیاز به یک تحول اساسی دارند.1


بازتعریف سیاست آمریکا در غرب آسیا پس از 11 سپتامبر
نومحافظهکارانی مانند جان بولتون، دیک چنی، ریچارد پرل، داگلاس فیث، کریستول و کیگن که در PNAC و اندیشکدههای دیگری مانند آمریکن اینترپرایز (American Enterprise Institute) بسیار فعال بودند، نقش مهمی در تدوین سیاستهایی داشتند که به دنبال بازتعریف دخالت آمریکا در خاورمیانه، به ویژه پس از حملات 11 سپتامبر بود. دیدگاه این گروه ریشه در این باور داشت که قدرت و هژمونی آمریکا نهتنها میتواند بر جهان تأثیر بگذارد، بلکه بایستی بر اساس پیشبرد ارزشها و هنجارهای آمریکایی طرحریزی شود.
به عنوان مثال، ریچارد پرل که علاوه بر همکاری با PNAC و اندیشکده آمریکن اینترپرایز، رئیس شورای سیاستگذاری دفاعی دولت بوش نیز بود، در ترویج این ایده که ایالات متحده آمریکا باید به نحو پیشدستانه برای از بین بردن تهدیدها، به ویژه تهدیدات ناشی از کشورهای «سرکش» در خاورمیانه، اقدام کند، نقش اساسی داشت. این تفکر در حمله آمریکا به عراق در سال 2003 به اوج خود رسید؛ اقدامی مهم که همسو با اهداف PNAC بود. از جمله دستورکارها و رهنمودهای PNAC برای سیاست خارجی آمریکا، ایجاد پایگاههای نظامی در خاورمیانه، افزایش بودجه نظامی تا 4 درصد از تولید ناخالص ملی، حمله نظامی به عراق و حتی تقابل نظامی با ایران به بهانه تولید سلاحهای کشتار جمعی بود.
همسویی با آرمانهای صهیونیسم
داگلاس فیث نیز یکی دیگر از اعضای کلیدی PNACمحسوب میشد که سمت معاونت سیاسی وزارت دفاع در دولت بوش را بر عهده داشت. او نیز در کنار پرل یکی از معماران اصلی جنگ عراق و مدافع سرسخت کلان-استراتژی «انفصال کامل» (Clean Break) بود و ایده بازتعریف سیاستها و اقدامات آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه را دنبال میکرد. فیث و همکارانش بر این باور بودند که اتخاذ موضع تهاجمی و توسعهطلبانه در غرب آسیا، امنیت آمریکا و اسرائیل را به طور همزمان افزایش میدهد. نکته مهم و اساسی این است که تاکید این شخصیتهای نومحافظه کار، بر ضرورت اقدام نظامی و افزایش حضور آمریکا در خاورمیانه، قبل از آنکه در راستای منافع ایالات متحده باشد، به دلیل حمایت و پشتیبانی همهجانبه آنها از اهداف و آرمانهای صهیونیسم بود که با تدوین طرحهایی مانند «انفصال کامل» و «خاورمیانه جدید» ظهور و تبلور یافت.2 3 4

ارتباط طرحهای یینون و انفصال کامل با PNAC
بررسی ایدههای محوری و اصول اساسی PNAC و اعضای آن، تطابق با اهداف و خط مشی طرحهای قبلی در جهت تقویت و حفظ امنیت اسرائیل را نشان میدهد. طرح عودید یینون که مربوط به سال 1982 میشود، شامل دو هدف کلی تبدیل اسرائیل به یک قدرت بزرگ منطقهای و تجزیه تمام کشورهای منطقه به قطعات کوچکتر و به نوعی بالکانیزاسیون منطقه بود. در واقع این طرح تجزیه، به دنبال تبدیل این کشورهای کوچک به دولتهای دستنشانده و پیرو اسرائیل حرکت میکرد.
طرح «انفصال کامل» با عنوان رسمیA Clean Break: New Strategy for Securing the Realm در سال 1996 توسط گروهی از نومحافظهکاران آمریکایی، از جمله ریچارد پرل و داگلاس فیث، برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر وقت اسرائیل، نوشته شد. این طرح بر تغییر اساسی چشمانداز ژئوپلیتیکی آمریکا در خاورمیانه به سود منافع رژیم صهیونیستی تمرکز داشت و هدف آن حفظ موقعیت و افزایش قدرت اسرائیل بود. تاکتیکهای پیشنهادی شامل حمایت از سرنگونی رژیمهایی که تهدیدی برای امنیت اسرائیل به شمار میآمدند، از مفاد این طرح است.
سیاستهای پیشنهادشده در طرح «انفصال کامل» جهت اجرا و پیادهسازی در راستای اهداف کلان رژیم صهیونیستی در دهههای بعدی، از جمله «اسرائیل بزرگ»، زیرنظر گروه مطالعاتی «راهبرد جدید اسرائیل در آستانه سال 2000» تدوین شد. در ادامه اعضای آن مانند ریچارد پرل، پس از تدوین آن، با پیشبرد اقداماتی دیگر ذیل دستورکار PNAC سعی کردند به این اهداف کلان نزدیکتر شوند.5 6 7
استراتژی «انفصال کامل»، تغییر رویکرد اسرائیل در خاورمیانه
Clean Break بر بازنگری اساسی در نحوه کنشورزی و سیاستگذاری اسرائیل در قبال غرب آسیا و لزوم اجرای اقداماتی مثل برکناری صدام حسین از قدرت در عراق و مقابله با نفوذ ایران تاکید داشت. این سند بر این باور بود که مذاکرات صلحی که به طور سنتی از طرف دولتهای قبلی اسرائیل حمایت میشد، امنیت آن را تضعیف کرده و باید با کنار گذاشتن کامل آنها رویکردی قاطع و تهاجمی را آغاز کرد. استراتژی «انفصال کامل» در عین تمرکز بر برچیدن ساختارهای حمایتکننده از دشمنان اسرائیل در منطقه، تقویت اتحاد ایالات متحده و اسرائیل را هم در نظر داشت.
در واقع، از نظر تدوینکنندگان این طرح، برای اینکه اسرائيل به قدرت برتر و بلامنازع در سراسر منطقه تبدیل شود، باید تمامی ابتکارات صلح که روزنهای برای قدرت گرفتن رقبا در آنها وجود دارد از دستور کار خارج شوند . در عوض، آنها اجرای سیاستهای پیشگیرانهای که به دنبال تغییر شکل خاورمیانه و شامل مجموعهای از اقدامات نظامی در کنار مانورهای دیپلماتیک بودند را در نظر داشتند. این طرز فکر، در طرحهای بعدی ارائهشده از سوی PNAC مانند «بازسازی قدرت دفاعی آمریکا (طرح صهیونیسم برای کشورهای عربی و خاورمیانه، مایکل چوسودوفسکی)» قصد داشتند ایالات متحده تهدیدات را قبل از تحقق آنها از بین ببرد. به ویژه در مناطقی مانند خاورمیانه که رژیمهای دیکتاتور امکان دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی را دارند. 9

طرح «بازسازی دفاعی آمریکا»، ناامنسازی خاورمیانه
اصول PNAC بر نیاز به یک استراتژی جدید نظامی که نهتنها شامل بازدارندگی، بلکه تهاجم و درگیری فعال باشد، تاکید میکنند. شخصیتهای اصلی در این اندیشکده معتقد بودند که آمریکا عناصر اساسی که موجب موفقیت دولت ریگان شدند، مانند: نیروی نظامی قوی که آماده مقابله با تهدیدات کنونی و آینده باشد، سیاست خارجی که جسورانه و با قدرت، ارزشها و هنجارهای آمریکایی را در همهجا ترویج و گسترش دهد، همچنین رهبری که به مسئولیتها و وظایف جهانی آمریکا باور داشته باشد و آنها را اجرا کند، را به فراموشی سپرده است و باید مجدداً عناصر قدرت خود را بازسازی کند.
آنها در راستای عملیاتیسازی نقشههای خود برای خاورمیانه جهت ناامنسازی آن، طرح 76 صفحهای «بازسازی دفاعی آمریکا» به بهانه ضعیف شدن آمریکا در مقابل تهدیدات بینالمللی به ویژه در خاورمیانه را مطرح نمودند. همچنین اعلام کردند که برای بیدار شدن آمریکا در مواجهه با این تهدیدات، اتفاق فاجعهآمیز و غافلگیرکنندهای مانند حمله پرلهاربر (حمله ژاپنیها به بندر پرلهاربر که به قدری سهمگین و غافلگیرکننده بود که بعد از آن آمریکا بلافاصله وارد جنگ جهانی دوم شد، و در اینجا نومحافظه کاران PNAC به دنبال ایجاد حادثهای مانند آن بودند تا حملات نظامی آمریکا به کشورهای خاورمیانه برای حمایت از اسرائیل را توجیه کند. درواقع، 11 سپتامبر همان اتفاق بود) نیاز است. پس از 11 سپتامبر، این دکترین در دولت بوش مورد توجه قرار گرفت و منجر به حمله به عراق در سال 2003 شد. شخصیتهایی مثل ریچارد پرل و داگلاس فیث این اقدام را طوری توجیه میکردند که این حمله در درجه اول برای ارتقا امنیت آمریکا و بعد هم برای حفظ ثبات و امنیت خاورمیانه ضروری و لازم بوده است. 10 11 12


تغییر شکل خاورمیانه به نفع اسرائیل
بنابراین، ایده تغییر شکل تمامی خاورمیانه به نام «خاورمیانه جدید» از همان اوایل 2000 و تحت تأثیر تفکرات نومحافظهکارانه (از طریق تمامی طرحها و نقشههای قبلی و پیوندشان با برنامههای PNAC)، با هدف تضعیف دشمنان اسرائیل، مانند سوریه و ایران، با ترویج این ایده که بیثباتی خاورمیانه منجر به افزایش امنیت اسرائیل میشود، به بخش اساسی سیاست خارجی دولتهای آمریکا تبدیل شد. این دیدگاه حاکی از آن بود که خاورمیانه از هم گسیخته، با دولتهایی ضعیف و وابسته، فرصت مناسبی را برای اسرائیل ایجاد میکند تا تسلط خود را در منطقه افزایش دهد.
به طور خلاصه، PNAC شالوده ایدئولوژیکی را تنظیم، و نیروی محرکه لازم برای سیاست خارجی ایالات متحده را فراهم نمود که همسو با منافع اسرائیل بود؛ در واقع، مانند استراتژی Clean Break تفکرات و نقشههای PNAC هم به مثابه طرح کلانی که هم بر «خاورمیانه جدید» و هم بر به راه انداختن حملات نظامی ایالات متحده در منطقه، با هدف تحول ژئواستراتژیکی به نفع آمریکا و اسرائیل اثر گذاشت، تلقی میشود. 13 14 15
برچسبزنی به عراق، ایران و سوریه، ابزاری برای توجیه جنگ
نومحافظهکاران عضو PNAC مانند جان بولتون با ایجاد برساخت «محور شرارت» برای کشورهایی که به عنوان حامی تروریسم و منبع بیثباتی خاورمیانه معرفی میکردند، به تحریک عملیاتی ساختن اقدام نظامی علیه آنها جهت تنظیم دقیق مختصات طرح «خاورمیانه جدید» پرداختند. در فوریه 2003، و درست قبل از حمله آمریکا به عراق، بولتون صراحتاً اعلام کرد که پس از اشغال عراق باید اقدام مشابه علیه ایران نیز انجام بگیرد. PNAC و اعضای آن با زدن برچسب «محور شرارت» بر کشورهایی مانند عراق، ایران و سوریه سعی داشتند تا اذهان داخلی و بینالمللی را برای ضرورت برخورد و مقابله نظامی با آنها آماده کنند.16 17 پس از این بررسی میتوان اصول و محورهای اساسی PNAC و خاورمیانه جدید را به طور خلاصه به دست آورد:

تفکرات اصلی حاکم بر PNAC
هژمونی آمریکا و برتری جهانی
PNAC بر لزوم حفظ نقش ایالات متحده به عنوان قدرت برتر در سطح جهانی تأکید داشت. این ایده در توصیهنامههایی که دعوت به حضور نظامی قوی و استراتژی تعامل بینالمللی فعال حمایت میکنند، گنجانده شده است. این سازمان معتقد بود که هژمونی ایالات متحده نهتنها برای امنیت آمریکا، بلکه برای دستیابی و حفظ ثبات جهانی ضروری است.18
برتری نظامی
PNAC خواستار افزایش قابل توجه هزینههای دفاعی و قابلیتهای نظامی آمریکا بود. سند «بازسازی دفاعهای آمریکا» مدون آنها، نیاز به ایجاد ارتشی را که قادر به مبارزه در چندین جنگ بزرگ به طور همزمان و حفظ سلطه بر دولتهای متخاصم باشد را گوشزد میکرد. از نظر آنها دستیابی به این امر، به یک «پرلهاربر جدید» نیاز داشت تا جلب حمایت عمومی از چنین ابتکارات متهورانه نظامی را تسریع کند.
اقدامات یکجانبه و تغییر رژیم
PNAC مروج این اصل بود که ایالات متحده آمریکا نباید در اجرای اقدامات یکجانبه برای ارتقاء منافع خود، به ویژه در خاورمیانه ذرهای تردید کند. این مورد شامل حمایت از تغییر رژیم در عراق، با حمایت آشکار اعضاء آن از سرنگونی صدام حسین، به عنوان یکی از اجزای حیاتی این استراتژی بود.19
بالکانیزاسیون خاورمیانه
یک بخش مهم از نقشههای PNAC بالکانیزه کردن کشورهای خاورمیانه بود که مشابه استراتژیهای طرح عودید ینون است. تجزیه عراق به بخشهای کوچکتر، قومی و فرقهای به عنوان راهی برای ایجاد ثبات در منطقه و سازگاری بیشتر آن با منافع ایالات متحده و اسرائیل در PNAC هم موردنظر بود.20
ترویج ارزشهای دموکراتیک
PNAC مداخله نظامی ایالات متحده آمریکا را با پیوست ترویج دموکراسی در منطقه در هم آمیخته و ارائه میکرد. این امر هم به عنوان یک الزام اخلاقی و هم یک ضرورت استراتژیک برای صلح بلندمدت منطقه، طوری جلوه داده میشد که پیگیری آن به اولویت اصلی دولت و همچنین اساس همراه کردن نظرات جاعه داخلی تبدیل میگشت.


اصول اساسی طرح خاورمیانه جدید
اسرائیل قدرت برتر خاورمیانه
چشمانداز جدید خاورمیانه، اسرائیل را به عنوان قدرت برتر منطقه تلقی مینمود که به محیط راهبردی مساعدی برای امنیت خود نیاز دارد. در این دیدگاه نیز تقسیم کشورهای عربی به نهادهای کوچکتر که میتوان از آنها برای فراهم آوردن ثبات و منافع امنیتی اسرائیل استفده کرد، اولویت داشت.
استفاده از نیروهای آمریکا برای حفظ امنیت اسرائیل
PNAC به نقش حیاتی قدرت نظامی ایالات متحده در تحقق چشمانداز و طرحهای خود واقف بود. ایده این بود که از ارتش ایالات متحده به عنوان ابزاری برای ارتقای منافع اسرائیل و ایجاد توازن مطلوب قدرت در منطقه استفاده شود.21
بیثباتسازی به عنوان استراتژی اصلی
در خاورمیانه جدید استفاده از هرج و مرج و بیثباتسازی به عنوان مکانیزمی برای تضعیف مخالفان و تقویت کنترل بر منطقه تکهتکه شده، عنصری مهم و اساسی بود. از نظر تاریخی نیز، این استراتژی به عنوان عاملی ضروری جهت حفظ بقای اسرائیل، هواره موردنظر بوده است.22
ایجاد ائتلافهای راهبردی
ایجاد مشارکت با بازیگران کلیدی منطقهای برای پیادهسازی طرح «خاورمیانه جدید»، سیاستی مهم بود. هدف این سیاست، ایجاد شبکهای از دولتها و جناحهای متحد (و به نوعی دستنشانده) در برابر تهدیدات مشترک بود که معمولاً شامل دولتهای ملیگرا و بازیگران غیردولتی بودند.23
به طور خلاصه، ایدههای اصلی PNAC بر پیشبرد استراتژی تهاجمی برای حفظ قدرت ایالات متحده از طریق تسلط نظامی، مداخله یکجانبه و اتحادهای همسو متمرکز بود که همگی با هدف بازسازی خاورمیانه به گونهای که منافع آمریکا و اسرائیل را تضمین میکرد، طرحریزی شدند. این اصول، تأثیر پایداری بر سیاست خارجی ایالات متحده داشتهاند و امروز نیز همچنان بخشی از گفتمان حاکم بر مسائل ژئوپلیتیک خاورمیانه آمریکاییها را شکل میدهند.
چگونه پول بر سیاست ها و مقررات ایالات متحده تاثیر می گذارد؟
منابع
Imperial Designs, Gary Dorrien, 2004. Page: 10, 118, 125
Imperial Designs, Gary Dorrien, 2004. Page: 10, 118, 125
Shifting Sands: The United States in the Middle East, Joel Migdal, 2014. Page: 167-169
Zionism, Militarism and the decline of US Power, James Petras, 2008. Pege: 96
Greater Israel: The Zionist Plan for the Middle East. Israel Shahak, and Michel Chossudovsky. 2019. Page: 2
Introductory text on “The Greater Israel Project”, Michel Chossudovsky, 2023. Page: 2
The zionist plan for Arab countries and Middle east, Michel Chossudovsky, 2018.
Neocon Middle East Policy, Adam Shapiro, 2005. Page: 36, 48
Imperial Designs, Gary Dorrien, 2004. Page: 125-127
Ibid.
Shifting Sands: The United States in the Middle East, Joel Migdal, 2014. Page: 155
The Yinon Plan, “Greater Israel”, Syria, Iraq and ISIS: The Connection. 2014. Page: 2
Ibid.
Israel and the clash of civilizations, Jonathan Cook, 2008. Page: 23
Neocon Middle East Policy, Adam Shapiro, 2005. Page: 50 - 54
Israel and the clash of civilizations, Jonathan Cook, 2008. Page: 44
Shifting Sands: The United States in the Middle East, Joel Migdal, 2014. Page: 169
Ibid. Page: 158
Were 1998 Memos a blueprint for war?, 2003. Page: 2
Greater Israel and the Balkanization of middle east, Adeyinka Makinde, 2018. Page: 3
Ibid.
The Zionists seek dissolution of syria, Lebanon, Iraq, Iran and Arabian Peninsula, Kevin Barret, 2017.
Greater Israel: The Zionist Plan for the Middle East. Israel Shahak, and Michel Chossudovsky. 2019. Page: 2
Dorrien, G. (2004). Imperial designs: theological ethics and the ideologies of international politics. CrossCurrents, 97-115.
Shapiro, A. (2005). Neocon Middle East Policy: The" Clean Break" Plan Damage Assessment. Institute for Research.
Migdal, J. S. (2014). Shifting Sands: The United States in the Middle East. Columbia University Press.
Petras, J. (2010). Zionism, Militarism and the Decline of US Power. SCB Distributors.
Jonathan, C. (2008). Israel and the Clash of Civilisation. Iraq, Iran and the Plan to Remake The.
Shahak, I., & Chossudovsky, M. (2019). Greater Israel: The Zionist Plan for the Middle East. The Infamous" Oded Yinon Plan". Global Research. Erişim adresi: https://www. globalresearch. ca/greater-israel-the-zionist-plan-for-the-middle-east/5324815 Erişim tarihi, 11(10).
Introductory text on “The Greater Israel Project”, Michel Chossudovsky,2023.
Were 1998 Memos a Blueprint for War? ABCNews, https://abcnews.go.com/Nightline/story?id=128491&page=1
Greater Israel and the Balkanization of middle east: Oded Yinon’s “Strategy for Israel”, Adeyinka Makinde, 2018. https://www.globalresearch.ca/greater-israel-and-the-balkanization-of-the-middle-east-oded-yinons-strategy-for-israel/5649059
Were 1998 Memos a Blueprint for War? ABCNews, https://abcnews.go.com/Nightline/story?id=128491&page=1
Greater Israel and the Balkanization of middle east: Oded Yinon’s “Strategy for Israel”, Adeyinka Makinde, 2018. https://www.globalresearch.ca/greater-israel-and-the-balkanization-of-the-middle-east-oded-yinons-strategy-for-israel/5649059
The Zionists seek dissolution of syria, Lebanon, Iraq, Iranand Arabian Peninsula, Kevin Barret, 2017.
بدون دیدگاه